|
ای خدا...دلم گرفته.خسته ی خسته هستم.از همه چیز خسته م.دنیات رو دوس ندارم.آدمات رو دوس ندارم...
خدایا چی میشه اصلا بدی نباشه.چی میشه دل ها مهربون باشه.چی میشه...
وقتی گذشته رو برام تعریف میکنن چقد از این روزها بدم میاد.کاشکی مال گذشته بودم...خدایا من که تو رو دوس دارم چرا بیشتر وقت ها فراموشت میکنم.تو که اینقد خوبی چرا.آخه چرا فراموشت میکنم.این همه سال داره میره و ما هر روز به مردن نزدیکتر میشم...وقتی بدی ها رو می بینم سکوت میکنم چون واقعا نمی تونم کاری بکنم.دنیا دیگه خیلی خراب شده.همه به فکر شهوت و پول و ثروت هستن.هیچ کس به یاد عشق و محبت کردن نیست.خیلی ها پدر و مادرشون رو فراموش کردن.همش داریم میدویم آخه تا کجا تا کجا...
خدایا خداییش این همه خوبی واسه ما کردی شکر گذارت بودیم...
آخه من از دنیا خوشم نمیاد.دوس دارم برم جای که هیچ کس نباشه.هیچ گرگی نباشه.هیچ دودی نباشه.هیچ روباهی نباشه...خدایا این همه از قیامت حرف زدی پس کجاست؟کی قیامت میشه؟آخه میخوای تا کی صبر کنی؟
ما باید از این شهیدها خجالت بکشیم اونا رفتن جونشون رو واسه ما دادن ولی ما چیکار داریم میکنیم واقعا چیکار میکنیم ...خدایا از پیشرفت دنیا میترسم.هر چه بیشتر پیشرفت میکنه آدما بدتر میشن...خدایا منتظر ظهور آقا هستم.تو رو خون این شهید ها قسمت میدم زودتر.دیگه توی این همه گرگ موندن میترسم ولی آدمای خوب هم هستن که بهم آرامش میدن همیشه دوس داشتم پیش اونا باشم ولی خوب ها زود میرن خیلی زود میرن...خدا جون ظهورش رو نزدیک کن.
|
تبادل لینک هوشمند 